نقش دولت در افزایش نرخ ارز و طلا

کاریکاتور دلارکاوه

در تمامی سالهای پس از انقلاب در مقاطع مختلف، نرخ ارز نتیجتآ به همراه آن قیمت طلا که تابع قیمت های جهانی میباشد به صورتی پنهانی و با سیاسی اعلام نشده افزایش یافته است؛ به این طریق اولآ دولت نقش خود را در افزایش نرخ ارز و طلا پنهان داشته تا با وجود از دست دادن تدریجی پایگاه توده ای ، خود را از اثر اعتراضات اجتماعی و سیاسی محفوظ دارد. و ثانیآ نقدینگی موجود در جامعه را به این سمت جلب کرده و با فروش انبوه ارزوطلا برای خود کسب درآمد نماید، و این وضعیت را طوری وانمود کند که گویا نتیجه عرضه و تقاضا بوده است؛ تقاضایی که هیچگونه زمینه اقتصادی جدیدی نداشته و صرفأ محصول شرایط خاص اجتماعی و سیاسی و ناتوانی دولت در اداره امور جامعه و انجام تعهدات خود بوده است. با این پدیده درگذشته بارها جامعه روبرو شده است، اما آن چیزی که هم اکنون موجب متفاوت شدن آن میگردد، این است که اولأ حاکمیت از نظر پایگاه توده ای نسبت به قبل در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد و بحران سیاسی موجود در حال حرکت به سمت مضمونی انقلابی میباشد. دومأ از نظر مناسبات بین المللی در شرایط تحریم اقتصادی گسترده قرار گرفته است.این وجوه مشخصه جدیدی است که امروز جامعه ایران با آن روبرو میباشد و حکومت را در موقعیت شکننده ای قرار داده است. هر دو مشخصه فوق یکی عکس العمل سیاست حاکمیت در عرصه داخلی و دیگری در عرصه خارجی میباشد و برای آنکه نقش خود را در بحران اقتصادی موجود که نتیجه ساختار سیاسی فاسد و سیاست های جاری آن میباشد پنهان سازد، سعی میکند از عامل خارجی که در اینجا تحریم اقتصادی مورد نظر است به عنوان وسیله ای کمک گیرد تا سیاست خود را در افزایش نرخ ارز و طلا پنهان سازد؛ و برای انجام آن نیز زحمت زیادی به خود نمیدهد، یعنی این شرایط بحرانی را به سکوت برگزار کرده تا کشورهای تحریم کننده به وسیله رسانه های خود هر چه بیشتر بر اثر تحریم های خود به زیاده گویی بپردازند. به همین جهت است که اعلام مقدار واقعی موجودی صندوق ذخیره ارزی به یک پدیده امنیتی تبدیل شده زیرا این مسئله میتواند میزان مقاومت حاکمیت را در مقابل پدیده تحریم نشان دهد و در این میان مقدار موجودی ذخیره ارزی از صد و بیست میلیارد دلار تا صفر که از سوی رئیس جمهور در صحن علنی مجلس اعلام میشود تا نقش خود را در افزایش نرخ ارز و طلا صفر نشان دهند .
بی شک تحریم ها تا کنون اثراتی داشته است اما در خصوص چگونگی این اثرات و مقدار و میزان آن میتواند جای اختلاف نظر باشد و نوع نگرش به آن میتواند محل اتخاذ موضع گیری متفاوت در شرایط گوناگون باشد که در عین حال به نوبه خود نبیجه گیری سیاسی و اجتماعی گوناگون و گاه متناض را به دست میدهد .
برای روشن شدن مطلب با دقت بیشتری به بررسی افزایش نرخ ارز و طلا در ماه های پایانی سال گذشته می پردازیم . هنگامی که نرخ ارز و طلا شروع به افزایش کرد رسانه های غربی و به همراه آن بخش هایی از نیروهای اپوزسیون تحریم های نفتی و بانک مرکزی را به عنوان عامل اصلی و پایین بودن نرخ سود با نکی را به عنوان عامل فرعی اعلام داشتند. در شرایطی که هنوز تحریم های نفتی اجرا نشده بود و تحریم بانک مرکزی هم عملیاتی نشده بود و کاهش نرخ سود هم مربوط به سالهای گذشته بود و به تازگی اعمال نشده بود که به یکباره اثرات تورمی خود را اینچنین نشان دهد؛ و هنگامی که حاکمیت فرمان توقف افزایش نرخ ارز و طلا را میدهد وبه راستی متوقف میشود، تمامی تحلیلهای پر از سرو صدا حول اثر تحریم ها محو میشود و به یکباره تنها به افزایش نرخ سود بانکی که 21درصد اعلام میشود تقلیل مییابد . در واقع به علتی منتسب میشود که جناح بندی های داخل حاکمیت فریبکارانه از مدتی پیش به آن استناد میجستند؛ یعنی در ماهیت مسئله آنان به دنباله روی از سیاست حاکمیت می پردازند. و حاکمیت موفق میشود التهابات اجتماعی ناشی از اعمال و سیاستهای خود را که در آن شرایط برای وی غیر قابل پیش بینی بود به کمک رسانه های غربی و اپوزیسیون تحت کنترل خود در آورد به همین جهت، دولت در توجیه خود سکوت را بهترین سیاست قرار میدهد، تا اولأ افکار عمومی از علت داخلی به علل خارجی همچون تحریم متوجه شود . ثانیأ آنرا نتبجه عمل خود مردم نشان دهد که چون راضی به سود تعیین شده از جانب دولت نبودند پس اندازهای خود را به سوی خرید ارز و طلا برده و باعث گرانی آن شده اند .
در صورتی که در واقع این دولت بودکه «ارزش پول ملی را وجه المصالحه کسب درآمد» قرار داده بود تا بتواند» منابع مورد نیاز قانون هدفمندی یارانه ها» را که کسری حدود 150 هزار میلیارد ریا ل در پی داشته تامین نماید.
افزایش نرخ ارز و طلا در این شرایط نتیجه اجرای سیاست حذف یارانه ها و ناتوانی دولت در پرداخت یارانه های نقدی و فساد دستگاه دولتی بوده است؛که تا قبل از آن بنا به برخی از اطلاعات اعلام شده از جانب رسانه های حکومتی از راه درآمد حاصل از فروش کارخانه ها یی که جهت خصوصی سازی اختصاص یافته بود، بودجه طرح های عمرانی و استقراض از بانک مرکزی تامین میشد که بار تورمی را با خود به همراه داشته است . در صورتی که دولت با افزایش نرخ ارز با برداشتن بار بدهی از دوش خود هم بار تورم را به مردم منتقل میکند هم با از بین رفتن ارزش پولشان هزینه ها از دولت به مردم منتقل میشود و به این طریق سنگینی بار ناتوانی های مدیریتی و فساد دستگاه حکومتی را به دوش مردم منتقل میکند .
نه تنها دولت نقش اصلی را در افزایش قیمت ارز و طلا داشته است بلکه با » سکوت و بیتفاوتی » و» هشدارهای بی پشتوانه» » به آشفتگی و التهاب » آن دامن زده تا با خارج کردن نقدینگی موجود در جامعه که «بخش اعظم» آن در» سیستم بانکی » بوده به جای آنکه همانند گذشته آن را از بانک مرکزی استقراض نماید با فروش انبوه ارزوطلا صاحب آن میشود. سئوالی که در این جا پیش می آید این است که افزایش قیمت ارز و طلا تا چه مقدار قابل امکان بود؟ در پاسخ به آن ،اولأ به لحاظ اقتصادی تا جایی که موجب رکورد اقتصادی نشود؛یعنی از خروج وجوهی که تا کنون در سیستم بانکی بوده است به وجوهی منتقل نشود که » از بازارهایی مانند سرمایه ؛ مسکن و مواد واسطه ای آمده باشد.» دومأ به لحاظ اجتماعی نوعی وحشت عمومی در سطح جامعه ایجادشد که موجب هجوم مردم به فروشگاه های مواد غذایی گردید و احتمال پی آمد سیاسی را نیز داشته است. خطرات ناشی از عوامل فوق، دولت را متقاعد نمود، ظرفیت های اقتصادی و اجتماعی جامعه پر شده است و افزایش نرخ ارز و طلا را فعلأ متوقف کند. و اعلام افزایش نرخ سود بانکی به 21درصد به عنوان علت منوقف شدن یکباره افزایش نرخ ارز و طلا تنها ناشی از ذهنیت های ساده لوح و فریبکار میباشد؛ زیرا در آن هنگام افزایش نرخ ارز با آن چنان شتاب و درصدی از رشد همراه بوده است که با افزودن چند درصد به بهره بانکی در میان معادلات اقتصادی فوق نقشی ناچیز را ایفا می کرد. و اعلام آن به عنوان علت افزایش نرخ ارز، اولأ مسئولیتهای ناشی از آنرا از دولت ساقط میکند؛ و ثانیأ به طور غیر مستقیم این ذهنیت را به مردم منتقل میکند که شما خود علت افزایش نرخ ارز بوده اید و در نهایت دولت با هوشمندی توانسته این وضعیت را مدیریت کند.

30/1/1391
کا وه

دانلود مقاله در یک فابل

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

مسئله تحریم ،تهاجم نظامی و وظیفه انقلابی نیروی پیشاهنگ+مقاله ی جدید از کاوه

کاوه+تحریم+گرانی+فقر

دستیابی به استقلال بر مبنای مبارزه با امپریالیسم به عنوان یکی از ارکان و بخشی ار آرمانهای انقلاب 57 در نتایج خود، موجب شد تا حاکمیت ابتدا با استفاده ایدئولوژیک از آن برای سرکوب رقبای سیاسی و با منتسب نمودن آنها به نیروهای بیگانه و تطهیر اعمال خود، به این بهانه یکی دیگر ااز ارکان انقلاب یعنی» آزادی » را نه تنها در ابعاد سیاسی بلکه اجتماعی آن نابود ساخته و سپس به عنوان یکی از ابزارهای مهم سرکوب توده های مردم در جریان هر حرکت اعتراضی استفاده نماید. وضعیت فوق در روندی تدریجی موجب شکل گیری حس انزجار و نفرت و دوری مردم نسبت به شعارهای ضد امپریالیستی حاکمیت گردیده، تا جایی که در جریان جنبش اعتراضی88 از «اوباما» درخواست همراهی و حمایت میکردند. حاکمیت که مبارزه با امپریالیسم را به عنوان بخش مهمی از حقانیت خود در استفاده از ابزار سرکوب توجیه میکند ، موجب گشته که امروز با وجود تهدید به حمله نظامی نه تنها شاهد عکس العمل اعتراضی مردم نباشیم، بلکه در عین حال به عنوان یکی از عوامل بازدارنده رشد گرایشات انفلابی و از پیش شرط های ذهنی در انفعال مبارزاتی توده ها در شرایط حاضر که خود را ناتوا ن از سرنگونی نظام حاکم می بینند، عمل کرده وخودرا به سیر حوادث آینده سپرده تا چنان دست انتقام از حاکمیت عمل کند و با خود بگویند: » پایان وحشتناک بهتر از وحشت بی پایان است».
شکل گیری گرایشات انقلابی در جامعه پس از شکست اصلاح طلبان حکومتی با توجه به این وضعیت به نفع گرایشات محافظه کارانه عقب نشینی نموده است و اصلاح طلبان حکومتی که نمیتوانند نماینده گرایشات انقلابی موجود در جامعه باشند به عنوان راه کار سوم مخالفت با تحریم را به گونه ای مطرح میکنند که با تقویت گرایشات محافظه کارانه در واقع این فرصت را برای خود و حاکمیت ایجاد کنند تا با زد و بندهای پشت پرده در عرصه ملی و بین المللی بپردازند و آینده مردم ایران را دستخوش مطامع سیاسی خود می نمایند.
در این میان برخی از کسانی که به مخالفت با تحریم میپردازند، با قرار گرفتن در مواضع حاکمیت به مخالفین با علت تحریم تبدیل میشوند ؛در نتیجه به دنبال حق حاکمیت در مسائل هسته ای میگردند که احتمالآ در جایی نادیده گرفته شده است ؛و به آن نیز رنگ و لعاب ضد امپریالیستی میزنند . این طرز تفکر نه تنها به جنبش توده ای به عنوان یک راه کار عملی دامن نخواهد زد بلکه جدایی از توده ها و رها نمودن آنها در حالت انفعال و بی تفاوتی را در پیش میگیرد .در این میان افرادی هستند که ماهیت درگیری طرفین را نیز «ارتجاعی» میدانند، اما چون دیدگاه درستی در چگونگی مخالفت با تحریم ندارند خود نیز به عنوان بخشی از ماهیت درگیری وارد آن شده و عمل میکنند و نمیتوانند استقلال خود را از طرفین درگیری حفظ کنند. بنابر این نمیتوان به ماهیت مرتجعانه درگیری باور داشت و در عین حال به دنبال علت و یا دلایل حقانیت حقوق هسته ای حاکمیت به راه افتاد . وقتی گفته میشود ماهیت درگیری ارتجاعی است به این معنا میباشد که از یک طرف کشورهای تحریم کننده برای تامین منافع طبقاتی و ملی خود که در عین حال متضمن سیاستهای بلند مدت راهبردی هدایت مسیر در رابطه با کشورهای در حال توسعه میباشد، عمل میکنند؛ و از طرف دیگر حکومت نیز برای حفظ موجودیت و مطامع سیاسی خود در منطقه عمل میکند. در واقع خواستگاه علت درگیری آنها تامین منافع مردم ایران نمیباشد بلکه حفظ منافع و موجودیت خود به هرقیمت است.
مخالفت با تحریم راه کار عملی نابودی تحریم نیست ؛بلکه بیان نظری فقدان آن شرایطی است که جنبش توده ای باید به لحاظ عملی در جهت دست یابی به آن حرکت نماید .
مخالفت با تحریم به خاطر آن شرایطی است که با وجود آنکه تحریم موجب تضعیف حاکمیت میگردد مردم قدرت مقابله با حاکمیت در جهت براندازی آن را ندارند. چنانکه امروز در سوریه شاهدیم ، در متن یک مبارزه گسترده تحریم ها به عنوان بخشی از نیروی تضعیف کننده سلطه رژیم حاکم مورد دفاع نیروهای اپوزسیون میباشد.
مخالفت با تحریم باید به گونه ای باشد که وسیعترین و عمیق ترین ارتباط با جنبش توده ای را تضمین نماید. بنابر این نیروی پیش آهنگ به مثابه نیروی رزمنده و انقلابی مردم ایران باید به نوعی عمل کند که با عقب راندن گرایشات محافظه کارانه در ارتباط هر چه مستحکمتر با گرایشات انقلابی توده ها قرار گرفته و آنان را در مقیاسی هر چه گسترده تر به میدان عمل مبارزه دعوت نماید؛ و آن نیز تنهادر پرتو مبارزه ضد دیکتاتوری و عدالت جویانه و ملی قابل امکان است .
مخالفت با تحریم هنگامی موفق خواهد بود که به مبارزه تبدیل شود و مبارزه با تحریم به جنبش توده ای تبدیل شود و این جنبش توده ای هنگامی موفق خواهد شد که به هدف خود یعنی نابودی ویا از بین رفتن تحریم منجر شود.
حال مسئله این است که راه کار عملی نابودی تحریم عبارت از چیست ؟ آیا باید و یا اساسـاً میتوان جنبش توده ای مستقل و یا موازی با جنبش ضد دیکتاتوری ایجاد نمود تا با بیان گرایشات ضد امپریالیستی و رهایی بخش به حرکت درآمده و در جهت از بین رفتن تحریم حرکت کند ،بدون آنکه در خدمت حاکمیت دیکتاتور قرار کیرد و در عین حال به لحاظ عملی استقلال خود را از حاکمیت حفظ کند؟
سئوال دیگر این است که این استقلال به لحاظ عملی و نه در تئوری چگونه خواهد بود؟
و آیا چگونه این جنبش توده ای مستقل ضد تحریم به وجود خواهد آمد؟
و آیا برمبنای کدام بستر اجتماعی و چکونه توده ها تشویق به شرکت در جنبش مستقل ضد تحریم خواهند شد ؟
و آیا ابزار دستیابی جنبش توده ای مستقل ضد تحریم به اهداف خود بدون آنکه علت تحریم ها از بین رود چگونه خواهد بود؟
بی شک قوی ترین قدرت باز دارنده در مقابل تحریم و تهاجم نظامی نیروی متحد توده ها است؛ که این نیروی متحد تنها بر بستر مبارزه ضد دیکتاتوری شکل خواهد گرفت، مبارزه ضد دیکتاتوری نه تنها بیانگر و بازتاب نیازهای جنبش سیاسی و مبارزاتی مردم ایران است، بلکه زمینه ارتباط نیروی پیشرو و مطالبات عمومی توده ها در برپایی و گسترش جنبش سیاسی مبارزاتی است و باعدم توجه به آن نه تنها کمکی به جنبش توده ای نخواهد شد، بلکه در شرایط کنونی قادر به ایجاد جنبش جداگانه ای تحت عنوان جنبش ضد تحریم نخواهیم بود .
هر گونه جنبش ضد تحریم در متن و ماهیت و نتیجه جنبش ضد دیکتاتوری میباشد؛ و به عنوان یک پیش شرط جداگانه و یا در مقابل آن نخواهد بود. جنبش ضد تحریم هنگامی موفق است که بخشی از جنبش ضد دیکتاتوری باشد و نه موازی با آن، زیرا نابودی تحریم هنگامی موفق خواهد بودکه برمبنای جنبشی شکل گیرد که نه در کنار بلکه در مقابل حاکمیت باشد؛ و با نابودی نظام دیکتاتوری حاکم علت برپایی تحریم نیز از می رود . هر جنبش مستقل ضد تحریم مادامی که حاکمیت کنونی در راس قدرت سیاسی قرار دارد نه تنها مبین گرایشات ضد امپریالیستی و رهایی بخش نیست، بلکه صرفآ در خدمت قدرت حاکمه است و هیچ نتیجه عملی به جز دوری و انفعال و درماندگی در مقابل جنبش توده ای نخواهد داشت .هرگونه جنبش ملی و رهایی بخش در ادامه جنبش ضد دیکتاتوری است و در متن یک انقلاب شکل خواهد گرفت زیرا اولین پی آمد تهاجم نظامی ،آینده ای است که در آن استقلال سیاسی مردم ایران نابود میشود .
اگر علت پدید آمدن تحریم در خواستهای حقوق بشری و دمکراسی بود،میشد حتی در متن دادگاهی بین المللی که بر مبنای محاکمه جنایت کاران «دهه خونین شصت» تشکیل می شود تحریم را بر اساس استدلالهای حقوق بشری و اخلاقی به چالش طلبید و به مخالفت با آن پرداخت ؛اما مسئله این است که علت تحریم ماجراجویی های هسته ای حاکمیت میباشد، که در پی آمد خود سرنوشت «خونین» دیکری برای ملت ایران رقم خواهد زد؛ پس باید برای مبارزه با تحریم وسیعترین و عمیق ترین جنبش توده ای را بر علیه حاکمیت دیکتاتور دامن زد که چگونه در «دهه «های مختلف سرنوشت ملت ایران را «خونین» میکند. و چون تحریم وسیله ای برای عقب نشینی حاکمیت در مقابل در خواستهای حقوق بشری و یا دمکراسی نیست بلکه آغاز راهی است که به عنوان پیش شرط تهاجم نظامی می باشد؛ بنابر این برای دوری از آن، وظیفه نیروی پیش آهنگ است که به عنوان یک بدیل و آلترناتیو در مقابل تهاجم نظامی ، انقلاب را قرار دهد. و کسانی که با تکیه بر مواردی همچون عراق میگویند که اساسآ بحران اقتصادی ناشی از تحریم ها در دعوت توده ها به عمل انقلابی بی تآثیر میباشد ؛ در واقع پی آمد این سخن بازداشتن نیروی پیش آهنگ در اجرای وظایف تاریخی خود در گسترش آکاهی و عمل آگاهانه درروشن ساختن اثرات ناشی ازسیاست های مخرب هسته ای حاکمیت ومبارزه با آن میباشد، که تنها به پند و اندرزهای اخلاقی در مورد آثا ر زیانبار اقتصادی تحریم ها پرداخته و آنها را به عناصری بی اراده و ناتوان در انجام وظیفه تاریخی و انقلابی خود تبدیل می کند . در نتیجه سئوال اساسی در مخالفت با تحریم که باید آن را پیش روی خود قرار دهیم چگونگی شناخت راه مقابله با تحریم میباشد. و این از آن مسائل تاکتیکی است که در شرایط کنونی از اهمیت استراتژیک برخوردار میباشد چرا که نه تنها حلقه ارتباط با جنبش توده ای است بلکه تعیین کننده سرنوشت و آینده مردم ایران میباشد که در مقابل کدام گزینه قرار گیرند، یک، گزینه انقلاب. دو، تهاجم نظامی. سه، انفعال و بی تفاوتی جنبش توده ای با تصورات خیال انگیز جنبش مستقل ضد تحریم؛ که تنها از زاویه تفکرات اصلاح طلبان در عرصه ملی و بین المللی قابل توضیح میباشد. زیرا همواره سعی دارند مسائل را به گونه ای مطرخ نمایند که در چارچوب نظام سیاسی حاکم باشد و به این طریق موجب سردرگمی جنبش توده ای میگردند.
اثرات بحران اقتصادی ناشی از تحریم ها در شکل گیری جنبش های اعتراضی و میزان آمادگی ملتها برای انقلاب را نمی توان با یک مقیاس واحد همچون کشور عراق با مثالهای سطحی و کلیشه ای مورد استناد قرار داد؛ زیرا هر ملتی بر مبنای گذشته تاریخی خود از درجه معینی از انکشاف آگاهی و آمادگی انقلابی برخوردار است که آنرا باید در موقعیت خاص و ویژه آن مورد بررسی قرار داد.
اگر اثر تحریم ها وبحران اقتصادی در عراق موجب شکل گیری جنبش اعتراضی و انقلاب نگردید، این وضعیت به علت عدم تاثیر وجود بحران های اقتصادی به عنوان یک بستر و زمینه عینی در شکل گیری انقلابات نمیباشد؛ زیرا انقلاب نتیجه بلاواسطه بحران اقتصادی نبوده و به صرف وجود بحران اقتصادی نمیتوان منتظروقوع انقلاب بود . چون فقر و بدبختی هر چقدر هم که زیاد باشد به تنهایی فقط موجب زوال یک ملت میگردد؛ بلکه به علت عدم توان در نقش آفرینی عنصر ذهنی و یا نیروی پیش آهنگ در استفاده از شرایط فوق در سمت گیری انقلابی جامعه میباشد. بنابر این در نمونه عراق باید نقاط ضعف و ناتوانی های نیروی پیش آهنگ در انجام وظایف خود، در گذار انقلابی جامعه از وضعیت اسارتبار را باز شناسیم، تا دچار اشتباهات آنها نشویم و از یاس و سرخوردگی توده های مردم جلوگیری نمائیم. وجه تشابه تحریم ها در ایران و عراق در این است که در هر دو کشور تحریم پیش در آمد تهاجم نظامی میباشد و برای مقابله با آن توده ها دوراه بیشتر ندارند یا باید در پشت حاکمیت قرار گیرند،غرور خود را زیر پا گذاشته و غرور هسته ای حاکمیت را غرور ملی خود تصور کنند؛ و یا جنبش انقلابی مستقل خود در جهت سرنگونی نظام سیاسی حاکم را بیافرینند.
که با توجه به جایگاه منفور حاکمیت در نزد توده ها مورد اول منتفی میباشد . و در مورد دوم نیز اگر نیروی پیش آهنگ و توده ها نتوانند بار عظیم مسئولیت تاریخی که بر دوش آنها سنگینی میکند درک نموده و خود را جهت فرایند گذار انقلابی جامعه با آن درگیر نمایند،وضعیت خطیری به وجود خواهد آمد که در یک موضع انفعالی از جانب توده ها راه تهاجم نظامی را هموار خواهد ساخت. و اصلاح طلبان ریسک موجود ناشی از این شرایط را پذیرفته تا خارج از جنبش انقلابی توده ای به عنوان بخشی از نظام سیاسی موجود و دارای منافع مشترک با آن در فرصت پیش آمده ناشی از انفعال و بی تفاوتی توده ها همراه با حاکمیت هر یک به دنبال راه کار سوم خود باشند .
مخالفت با تحریم از جانب برخی تا جایی ادامه پیدا کرده که به گزافه گویی در مورد اثر تحریم ها تبدیل شده و به برائت کنندگان نقش حاکمیت در گسترش بحران اقتصادی جامعه ایران تبدیل میشوند؛ در نتیجه در این شرایط به وسیله ای از جانب حاکمیت برای پنهان داشتن نقش مستقیم خود در نابسامانیهای فلاکتبار اقتصادی تبدیل شده و از طریق و در پشت پدیده تحریم نقش غیر مستقیم و درجه دوم به اعمال خود میدهد، که به نوعی استفاده از بحران سیاسی خارجی به نفع سیاست و بحران داخلی خود میباشد. که در مقاطعی همچون سال گذشته که دولت به افزایش نرخ ارز و طلا پرداخت و جامعه در یک حالت انفجاری قرار گرفته بود، با سکوت و پنهان نمودن خود در پشت تبلیغات گزافه گویانه در مورد تحریم نفتی و بانکی که هنوز اجرایی نشده بود توانست کنترل اوضاع جامعه را حفظ کند و حداکثر نتیجه ای که این تبلیغات به دنبال داشت یک جنبش سیاسی اعتراضی احتمالی را تبدیل به یک حرکت اجتماعی معیوب، هم چون هجوم مردم به فروشگاه های مواد غذایی نمود. در آن شرایط عدم اطمینان و ترس از ریسک موجود در افزایش نرخ ارز و طلا به حدی بود که برخی از نمایندگان مجلس از » عزل مسئولان اقتصادی بی لیاقت دولت یا تعیین تکلیف کل دولت » سخن به میان می آورند. اما چون اپوزسیون یا مجذوب و یا مبهوت اثرات تحریم بودند، ناتوانی آنها در شناخت نقش دولت در افزایش قیمت ارز و طلا و قدرت مقابله آن با وضعیت کنونی و استفاده از ریسک موجود در این فرصتها، توانایی لازم را به حاکمیت داد تا برای خود ایجاد فرصت کند و عدم اطمینان از شرایط اجتماعی ایجاد شده را تبدیل به اطمینان کند.این طرز تحلیل است که با عدم تشخیص نقاط عطف تاریخی که رمز پایداری و چشم اسفندیار حکومت ظالمانه موجود در آن نهفته است موجب دوام ستم موجود میگرددو نیروی پیش آهنگ را به دنباله رو حوادث تبدیل میکند.
وقتی حاکمیت از بی اثری تحریمها سخن میگوید در واقع منظور شگردها و به قول خود»اقدامات هوشمندانه «ای است که به لحاظ سیاسی در اداره وجود و آثار تحریمها از خود نشان میدهد؟!
مسئله دیگراین است ،مادامی که علت به وجود آمدن جنگ یعنی حاکمیت کنونی به عنوان عامل تعیین کننده موجود میباشد، تلاشهای ضد جنگ به عنوان عامل اثر گذار راه حل جلوگیری از تهاجم نظامی نمیباشد . وقتی سخن از مخالفت با جنگ به میان میآید در واقع این وضعیت تکیه بر ایجاد فرصتهایی است که به وسیله آن و با استفاده از زمان به دست آمده، توده ها را به اقدامات انقلابی دعوت نمود تا با ایجاد جنبش مستقل و همگانی خویش، تعیین کننده سرنوشت خود گردند، و تماشاچیان منفعل و بی اراده حوادث مخرب وحشتناک آینده نباشند و آنها را از نابودی در زیر فشار حاصل از تحریم ، منازعات و جنگ طرفین درگیری رهایی بخشد.
در این میان وقتی اصلاح طلبان حکومتی از تلاشهای ضد جنگ سخن میگویند به گونه ای عمل میکنند که متضمن راهکارهای اصلاح طلبانه آنها باشد زیرا از آن به عنوان فرصتی استفاده میکنند تا در شرایط انفعال توده ها حکومت را تشویق کنند که با عقب نشینی از مواضع هسته ای خود به اقداماتی روی آورد که از روند نابودی آن جلوگیری نماید. بنابر این آنها از مواضع حفظ منافع حکومت و موجودیت آن ، به مخالفت با جنگ و تحریم میپردازند. در نتیجه مادامی که جنگ و انقلاب به عنوان دو قطب مقابل هم عمل نکنند، تلاشهای ضد جنک تنها ریسک موجود در شرایط شکل گیری جنگ و فرسایش ناشی از تحریم ها را طولانی تر میکند و در بهترین حالت بر عمر استبداد حاکم خواهد افزود.
وقتی گفته میشود انقلاب آلترناتیو جایگزین در مقابل تهاجم نظامی میباشد به این معنا نیست که از فردا باید فرامین انقلابی قریب الوقوع را صادر نمود؛ بلکه با توجه به شکست جنبش اصلاح طلبی و آمادگی جامعه در شکل گیری روندی رادیکالیستی و انقلابی به گونه عمل نمود که از افول آن جلوگیری کرد و به رشد آن سرعت بخشید و به عنوان یک راهکار عملی برای رهایی از دیکتاتوری و جنگ ، آن را پیش روی جنبش توده ای قرار داد و بر مبنای آن عمل نمود . هم اکنون این استبداد است که به رویارویی با مردم میپردازد در حالی که باید این معادله تعییر یافته و مردم به رویارویی با استبداد بپردازند. انقلاب علت خشونت نیست بلکه عکس العمل و پاسخ بازدارنده جامعه در مقابل خشونت هر روزه از جانب دیکتاتورهای حاکم است.
امروز دیگر جنبش توده ای استفاده از صندوق های رای حاکمیت را پشت سر نهاده و کسانی که به هر نحوی با وجود دیکتاتوری و سرکوب موجود سخن از شرکت در انتخابات به میان می آورند نیروهای فریبکار و مرتجع میباشند که تنها سعی دارند از رشد جنبش توده ای جلوگیری نموده و آن را از مسیر خود منحرف نمایند. و کسانی که در دعوت توده ها به مبارزه محتوایی انقلابی را مطرح میکنند اما از به کار بردن نام انقلاب هراسانند عناصری فرصت طلب و محافظه کار میباشند که به دنبال آینده توده ها نمیباشند، بلکه به دنبال گذشته و امتیازات خاص خود هستند که در نتیجه یک انقلاب از دست داده اند و همواره به این توهم دامن زده اند که انقلاب را علت وضعیت فلاکتبار کنونی معرفی کرده اند. نمی توان از توده ها انتظار کاری را داشت بدون آنکه محتوای آن را برایشان مشخص کرد.
فاشیسم در آلمان و ایتالیا از صندوق های رای و دیکتاتوری ولایت فقیه از انقلاب بیرون آمد، به همان گونه که نمی توان به طور کلی صندوق های رای را انکار نمود چون محصولی همانند فاشیسم داشته است؛ انقلاب را نیز نمی توان انکار کرد چون محصولی همانند ولایت فقیه از آن بیرون آمده است، زیرا علت وجود خشونت فاشیسم،صندوق رای نمی باشد؛ به همان گونه که علت وجود خشونت دیکتاتوری ولایت فقیه، انقلاب نمی باشد. بلکه هر دو آنها برآیند و نتیجه عملکرد آن نیروهای اجتماعی واپسگر میباشند که به جهت غفلت توده ها و عدم درک و توهم جامعه در راس قدرت سیاسی قرار گرفته اند. بنابر این آن پدیده ای را که مردم باید مورد دقت نظر قرار دهند نه هراس از انقلاب ،بلکه روشن بینی نسبت به آن نیروهایی میباشد که مدعی رهبری جامعه و پی ریزی ساختار سیاسی آینده در فردای انقلاب میباشند.
تحولات سیاسی در کشورهای عربی بدون وجود رهبری متمرکز و واحد، بیان شکل جدیدی از آغاز رهبری سیاسی نمیباشد؛ بلکه نشان از نوعی تحول انفجاری ناشی از شرایط دیکتاتوری و سرکوب به صورت عصیان زده میباشد. آنها پدیده و وقایعی را امروز تجربه میکنند که ملت ایران سالها است پشت سر گذاشته اند.
فقدان رهبری سیاسی آن نقطه کلیدی میباشد که موجب عدم شکل گیری انقلابی دیگر در جهت در هم شکستن مناسبات سیاسی ظالمانه حاکم گشته است؛ زیرا برای انجام انقلاب کافی نیست که مردم حکومت را نخواهند در عین حال لازم است که حکومت نیز قادر نباشد به شیوه سابق حکمرانی کند. برای رسیدن به آن اولآ جامعه باید از اعتقاد به روش های اصلاحاتی برای تغییر حاکمیت گذار کرده باشد و ثانیآ رهبری انقلابی را جهت پی ریزی نظام سیاسی آینده بشناسد.یعنی بحران سیاسی بلوغ یافته باشد.
بنابر این باید رشته ارتباط نیروی پیش آهنگ با گسترده ترین مطالبات توده ها برقرار گشته و مٌهر ونشان آگاهی بخش برآن زده و دروسیعترین و عمیق ترین بخش توده ها رسوخ نماید. و نیروی پیش آهنگ همواره باید این مطالبات و سیاست های حاکمیت را به درستی باز شناسد و برآن اساس منافع آنها را توضیح دهد تا حلقه این ارتباط مستحکمتر شده و به نیروی رهبری آنها ایمان بیاورد تا در شرایط بلوغ بحران سیاسی،انفلاب را به عنوان تنها راه ممکن در مقابل خود قرار دهند .
زنده باد انقلاب دمکراتیک نوین مرد م ایران
10/6/1391

کاوه

دانلود کل مقاله کلیک بفرمایید

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

همت یک ملت و مدیریت یک کشور

این دختر ژاپنی سال گذشته در سونامی ژاپن در همین نقطه ای بود که ایستاده است و حالا پس از گذشت یک سال عکسی از خود را به دست گرفته و در همان نقطه ایستاده است…همین

 

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

درود بر بانوان ایران زمین…هشت مارس خجسته باد

روزجهانی زن بر تمامی دوستان عزیزم مبارک باد

مخصوصا بانوانی که تک به تکشان در وجود داشتن من چه در جایگاه مادر/ چه در جایگاه معلم/چه در جایگاه خواهر/و چه در جایگاه عشق …ایفای نقش کردند…مرسی مرسی مرسی از وجودتون……….

دختران دشت
دختران انتظار
دختران امید تنگ
در دشت بی کران
و آرزوهای بیکران
در خلق های تنگ
دختران آلاچیق نو
در آلاچیق هائی که صد سال

از زره جامه تان اگر بشکوفید
باد دیوانه
یال بلند اسب تمنا را
آشفته کرد خواهد

دختران رود گل آلود
دختران هزار ستون شعله،‌به طاق بلند دود
دختران عشق های دور
روز سکوت و کار
شب های خستگی
دختران روز
بی خستگی دویدن
شب
سر شکستگی
در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق
در رقص راهبانه شکرانه کدام
آتش زدای کام
بازوان فواره ئی تان را
خواهید برفراشت؟

افسوس
موها، نگاه ها
به عبث
عطر لغات شاعر را تاریک می کنند

دختران رفت و آمد

در دشت مه زده
دختران شرم
شبنم
افتادگی
رمه

از زخم قلب آبائی
در سینه کدام شما خون چکیده است؟
پستان تان، کدام شما
گل داده در بهار بلوغش؟

لب های تان کدام شما
لب های تان کدام
بگوئید
در کام او شکفته، نهان، عطر بوسه ئی؟

شب های تار نم نم باران
که نیست کار
اکنون کدام یک ز شما
بیدار می مانید
در بستر خشونت نومیدی
در بستر فشرده دلتنگی
در بستر تفکر پر درد رازتان
تا یاد آن که خشم و جسارت بود
بدرخشاند

تا دیر گاه شعله آتش را
در چشم بازتان؟

بین شما کدام
بگوئید
بین شما کدام
صیقل می دهید
سلاح آبائی را
برای
روز
انتقام؟

استاد احمد شاملو

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

روز ۲۵ بهمن است و همچنان، حکم «دل» است

حضور مردم در میدان ولی عصر تهران به نحو چشم‌گیری در حالی افزایش است

كانون حمايت ازخانواده جان باختگان و بازداشتي ها :بنا بر گزارش يك شاهد عيني در تهران ساعت 5عصر, رفته رفته با تاریک شدن هوا؛ افزایش میزان جمعیت در پیاده روها حوالی میدان ولیعصر و خیابان انقلاب، چهار راه کالج و میدان ونک بسيار مشهود است ,ساعت ۱۶:۴۰: حضور مردم در میدان ولی عصر تهران به نحو چشم‌گیری در حالی افزایش است و ترافیک سنگینی در این منطقه ایجاد شده است.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

یک جوان ایرانی نماینده ی نروژ در مسابقات یروویژن!

یورویژن 2012

در شرایط کشتار و خفقان ….جوان ايرانى با نام توجی(تورج) متولد شیراز و مقيم نروژ به‌عنوان نماینده این کشور در یوروویژن ٢٠١٢ معرفی شد(یکی از بزرگترین مسابقات اجرای زنده ی موسیقی بین کشور های اروپایی)

بزن زنگ را پاینده باشی ایران و ایرنی…….

اجرایی که با آن برنده شد:

و مصاحبه بعد از برنده شدن:

ترجمه ی آن را در زیر تقدیم دوستان می نمایم

 من عضو کوچکی هستم که به این پیروزی دست پیدا کردم، رقصنده‌ها و تنظیم کننده‌ی آهنگ خیلی نقش‌شون پررنگ بود. بعد می‌گه که اون دختره معشوقه ام نیست و فقط یه دوستی ساده بین‌مون هست ولی من بوسیدم‌اش بعد از برنده شدن. بعد مادرش می‌گه که تو به من گفته بودی که برنده می‌شی. توجی هم می‌گه من گفته بودم که دارم می‌رم که برنده بشم. مردهِ بعدش می‌گه که ما فکر می‌کردیم که کسی که کاملا نروژی هست که انتخاب می‌شه. ولی یه چهره‌ی بین‌المللی از نروژ انتخاب شده….

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

ملغمه ای بنام ایران و ایرانی

مردمان جالبی هستیم 65000 شرکت تجاری دردبی داریم.

سه میلیون ایرانی پناهنده درخارج ازایران.

در تهران از خواب بیدار می شویم.

محل شرکت تجاری و مرکز خریدمان در دبی است؛

استعدادمان در تهران کشف و نبوغمان در اروپا شکوفا می شود.

برای تحصیل به فرانسه یا لندن می رویم، اما چون از کار در اروپا خوشمان نمی آید، در ایالات متحده آمریکا کار می کنیم،

و هر وقت بیکار شدیم برای گرفتن حقوق بیکاری به اروپا می رویم؛

برنامه های تلویزیونی مان از لوس آنجلس پخش و در خرم آباد دریافت می شود.

فیلم های مان را در بیابان های ایران می سازیم، اما در ونیز و پاریس و برلین آنها را نمایش می دهیم و از آنجا جایزه فیلمسازی می گیریم؛

در کلن طرفدار جمهوری و در تهران طرفدار سلطنت هستیم؛

مهم ترین مقالات سیاسی مان در اوین نوشته ، اما در پاریس خوانده می شود؛

از واشنگتن نامزد انتخابات می شویم، اما صلاحیتمان در تهران رد می شود، بنابراین در برلین انتخابات را تحریم می کنیم و در لندن تصمیم می گیریم رفراندوم برگزار کنیم؛ در هلند عضو پارلمان و در اسرائیل رئیس جمهور می شویم، در تهران با حکومت مخالفت می کنیم، در عراق با حکومت می جنگیم، اما در لبنان از حکومت دفاع می کنیم؛ در تهران کنسرت موسیقی راک برگزار می کنیم، ما در فرانکفورت کنسرت موسیقی سنتی مان با استقبال آلمانی ها روبرو می شود؛ در آنکارا در کنسرت موسیقی پاپ ایرانی شرکت می کنیم، اما در آنتالیا می رقصیم،

در کانادا برنده مسابقه ملکه زیبایی می شویم، حقوق زنانمان در مشهد نقض می شود، اما در سوئد از حقوق زنان دفاع می کنیم؛ ولیعهدمان در امریکاست، ملکه مان در یکی از شهرهای فرانسه زندگی می کند، رئیس جمهور سابقمان در پاریس زندگی می کند، رئیس قوه قضائیه مان متولد عراق است، در عوض نخست وزیر عراق سالها در ایران زندگی می کرد و رئیس جمهور اسرائیل متولد ایران است؛

در ایران زندگی می کنیم، در ترکیه تفریح می کنیم، در آمریکا پولدار می شویم و برای مرگ به ایران برمی گردیم.

زبانمان فارسی است اما پرازلغات عربی وانگلیسی وآلمانی وفرانسه

درمیهمانی هایمان غذای خارجی سرومی شود وبه آهنگ های غربی می رقصیم.

ازوضع کشورمان ناراضی هستیم اما معتقدیم که برای پول درآوردن هیچ کجا بهترازایران نیست.

وبهترین راه حل برای تغییروضع موجود را نشستن پشت کامپیوترواظهارنظردر فیس بوک وتوئیترمی دانیم! با این اوصاف به کجا میخواهیم برسیم؟!!!

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

مقاله جدید و روشنگرانه از کاوه/تحریم انتخابات در گذرگاه تاریخی جنبش توده ای

تحریم انتخابات-کاوه

تحریم انتخابات در گذرگاه تاریخی جنبش توده ای انقلاب 57 بر بستر دوران طولانی تجربه دیکتاتوری در ایران پدیدآمده است؛

و به همین جهت بدون وجود نهادهای دمکراتیک و همچنین احزابی که نمایندگی سیاسی منافع طبقات و اقشار مختلف اجتماعی را به عهده گیرند،

ازیکسو و از سوی دیگر،با وجود خلأ سیاسی ناشی از شرایط فوق برمبنای ایدئولوژی مذهبی فرا طبقاتی شکل گرفت ؛

که اساسآ وجود آن نه متعلق به عصر سرمایه داری و بنیانهای طبقاتی و رو بناهای سیاسی و ایدئولوژیک متناسب با آن ؛

بلکه به دوران ما قبل سرمایه داری تعلق داشته است؛

که با یک کاسه نمودن طبقات مختلف ، مذهب را به مثابه رابطه انسان با ملکوت آسمان به زمین کشیدند تا بر مناسبات طبقاتی سر پوش گذارد،زیرا مذهب انسانها را فارغ از جایگاه طبقاتی خود فرا میخواند؛ و به این طریق با استفاده از ایدئولوژی مذهبی به عنوان ایدئولوژی سیاسی،

عموم طبقات را تحت پوشش خود قرار دادند و مفهوم ملت را در امت حل نمودند و برمبنای پوپولیسم مذهبی و فارغ از نقش طبقات در تحولات اجتماعی آنان را به خدمت قدرت حاکمه در آورند.

نه تنها پس ازانقلاب روند گسست ورهایی از آن توهمات انقلابی که برآمده ازاتحاد طبقات و اقشار مختلف در جریان سرنگونی نظام سیاسی پیشین بوده است ؛آغاز نگردید،

بلکه به جای آنکه صف بندی های طبقاتی را روشن ساخته و برمبنای فرآیند قانونمندآن حرکت کنند، با پرده پوشی خطوط سیاسی ،قدرت حاکمه را تصرف تمودند؛

و به جای حرکت بر روی منافع طبقاتی با تن پوش قرار دادن خرقه مذهبی ،از آن به عنوان وسیله ای برای مخدوش نمودن مرزهای طبقاتی استفاده کردند تا زمینه مشارکت توده وار را فراهم نمایند .

منافع عموم جامعه را در منافع خود ادغام نمودند و منافع خود را به مثابه منافع عموم جامعه اعلام داشتند .

و خود را نماینده سیاسی تمام طبقات تحت عنوان امت واحده معرفی کرده و شکل جدیدی از قدرت سیاسی یعنی نظام پوپولیستی مذهبی را ایجاد کردند؛ که ریشه در خاک عقب ماندگی جامعه ایران داشته است . به نام انقلاب ،احزاب و نمایندگان سیاسی طبقات و اقشار مختلف را سرکوب کردند و سپس با مصادره آرمانها ،

اندیشه ها و شعارهای آنها و ارائه آن به صورت مبتذل و عوامانه ،

و با تعمیم و گسترش توهمات شکل گرفته در جریان انقلاب به عنوان یکی از ارکان قدرت سیاسی و با الغاء خیالی منافع طبقاتی و با شعارهای پوپولیستی توده ها را به خدمت خویش گرفتند وانقلاب سیاسی آزادی خواهانه و عدالت جویانه مردم را به شکل منحصرأ دینی در آوردند و مذهب را ابتدا به عنوان شکل سیاسی حکومت داری و در ادامه به محتوای آن تبدیل کردند؛

تا مطالبات مادی آنرا نادیده گرفته و جایگزین آن نمایند و از یک امر زمینی به امری آسمانی تبدیل کنند.

حکومتی که هم اکنون از آن به عنوان مردم سالاری دینی نام می برند ،در واقع حکومت مردم بر علیه مردم است،حکومتی است که از قوای قهریه مردم بر علیه یکدیگر استفاده میکنئد و مکانیسم های موجود در نظام دمکراتیک را از محتوای آن خالی نموده و از شکل آن به سود خود بهره میجویند .

انتخابات وتظاهرات خیابانی دو رکن اصلی موجودیت آنها را تشکیل میدهد،

ابعاد تبلیغی استفاده از پدیده های فوق برای آنها بسیار بیشتر از ماهیت آن میباشد،

زیرا بخشهای وسیعی از امت در خارج از مرزها قرار دارند

، به همین جهت در شرایطی که به صورت گسترده در داخل کشور به سرکوب آزادیها میپردازند برای جهان خارج از مرزها فریبکارانهاز دمکراسی و آزادی سخن میگویند در حالی که دولتی که ملت خود را سرکوب میکند هرگز قادر به رهایی ملتهای دیگر نیست .

نظام سیاسی برآمده از انقلاب در ابتدای امر از حمایت توده ای وسیعی برخوردار بود ؛

به همین جهت از فردای انقلاب پایه قدرت سیاسی خود را بر دو مبنا قرار داد،

اول استفاده از ایفاء نقش هدایت گر و رهبری کننده در رابطه با توده ها ،

دوم استفاده از قدرت قهریه و سرکوب آن بوده است .

مورد اول حاصل شرایط قبل و مورد دوم نتایج بعد از انقلاب میباشد ؛

و جمهوری اسلامی هر چه از قدرت سرکوب خود بیشتر استفاده کرد،

در واقع از توانایی های خود در هدایت توده ها هزینه نمود،

تا جایی که امروز نقش غالب را در اعمال قدرت سیاسی قوای قهریه و سرکوب آن  ایفاء میکند و به اعتبار آن بر مسند قدرت سیاسی باقی مانده و این نشان از وضعیتی است که قدرت حاکمه مشروعیت خود را از دست داده و موجب فروپاشی درونی ونابودی انسجام آن گردیده است .

موقعیت فوق شرایطی را ایجاد نمود که تحریم انتخابات را در مقابل توده ها قرار داده ،

موقعیت عملی که به لحاظ سیاسی احزاب و گروه های مختلف از نخستین سالهای پس از انقلاب به جهت تنگناهای سیاسی و شرایط سرکوب ایجاد شده ،

آنها را در این وضعیت گذاشته بود؛

در نتیجه بین اولویت های سیاسی حزب و طبقه فاصله ایجاد گشته و زبان گفتمان سیاسی آنان متفاوت شده بود .

و امروز پس از گذشت چند دهه از انقلاب تحریم انتخابات را در مقابل جنبش توده ای و آنها را همسو با یکدیگر قرار داده است . شکل گیری تحریم انتخابات در سطح جامعه ناشی از رودررو قرار گرفتن  مطالبات بی پاسخ جنبش توده ای در مقابل قوای قهریه حاکمیت در شرایط کنونی است، و نه صرفأ یک تاکتیک سیاسی از جانب نیروی پیشاهنگ و این امر ناشی  از فرایند تاریخی رشد جنبش سیاسی توده ها می باشد .

در انتخابات سال 88 توده های معترض به دو صورت در انتخابات شرکت نمودند؛بخش گسترده آن به اصلاح طلبان رای دادند و بخشی دیگر که از اقشار تحتانی طبقه کارگر ،روستائیان و توده های زحمتکش تشکیل میشده است ؛ با فریب و تطمیع جناح محافظه کار ، به نفع آنها رای دادند.

بخش هایی از اقشار پائین دست زحمتکشان که با شک و تردید و بی اعتمادی به انجام اصلاحات از ناحیه کسانی که بنیان گذاران نظام سیاسی حاکم بودند ،مینگریستند و آنها را مسئول فلاکت و بدبختیهای خود میدانستند.

هنگامی که در جریان مناظرات تلویزیونی ،گذشته ،ثروت و موقعیت آنها به چالش کشیده شد و مورد افشاء گری قرار گرفت،این سخنان همچون بیان ناکامی ها ، دردها و آلام محرومترین اقشار جامعه بوده است،

  بدون آنکه قادر به تشخیص فریب نهفته در این سخنان باشند که گذشته آنان گذشته نظام سیاسی حاکم ،و کسی که این سخنان را بر زبان جاری میسازد وارث آن میباشد و آنها اجزاء تفکیک ناپذیر پیکر نظام سیاسی حاکم میباشند؛ زیرا این سخنان از زبان شخصی گفته میشد که گذشته وی در نزد آنها نامعلوم بوده است؛

وباتوجه به عدم تلفیق آگاهی سیاسی ونارضایتی عمومی،

در این جدال بین گذشته و آینده نظام سیاسی، بخشی از توده های محروم با عدم اعتماد نسبت به آینده اصلاحاتی و خشم نسبت به گذشته رژیم به نفع جناح محافظه کار رای دادند

؛در حالی که پس از تقلب انتخاباتی و در جریان تظاهرات خیابانی همان کسانی که به جناح محافظه کار رای داده بودند یاخود در تظاهرات شرکت میکردند و یا با شرمندگی و هیجان اخبار مربوط به آن را در بین یکدیگر رد و بدل میکردند و تحت تأ ثیر رادیکالیسم آن قرار میگرفتند .

اثراتی که ،هنگامی ،آن بخش از توده ها که با خوش خیالی نسبت به آینده با بخش دیگر آن که در بی اعتمادی نسبت به گذشته در رای گیری شرکت نمودند ، به یک درخواست و حرکت مشترک که در شرایط کنونی تحریم انتخابات را در مسیر گذار تحول سیاسی جامعه قرار داده است ،برسند ،تحول درونی خود را آشکار خواهد ساخت ؛

و نیازهای مبارزاتی از  عنصر اصلاحاتی که آن را پشت سر گذاشته است به  سمت تحولی انقلابی حرکت خواهد نمود و توده ها با رهایی از جناح های مختلف حاکمیت به سمت جنبش مستقل خود حرکت خواهند کرد .

مردم با تنوع فکری و ذهنیات کاملأ متفاوت و گاه متناقض به سر میبرند .

و برای آنکه از آنها یک ترکیب و حرکت واحد ساخت در هر مرحله با توجه به سطح تکامل جنبش توده ای باید خواسته و منافع مشترک خود را باز شناسند.

و وظیفه نیروی پیشاهنگ این است که آگاهی سیاسی آن را فراهم کند و آنرابه عنوان یک هدف آگاهانه که توده هادر راه آن مبارزه میکنند مطرح نمایند؛ واز تحریم انتخابات نه تنها به عنوان یک تاکتیک مبارزاتی بلکه یک ضرورت تاریخی دفاع نماید.درشرایط ستم سیاسی موجود که اثری ازنهادهای دمکراتیک وسیاسی مستقل دربسیج توده ها وجود ندارد؛نمی توان به امید واهی شکل گیری آنها منتظر ماند و سپس برای دست یابی به اهداف سیاسی ویا مبارزاتی اقدام کرد؛کهدرشرایط دیکتاتوری وسرکوب موجود در ماهیت خود،

متناقض،وصرفا بیان آرزوهای کودکانه وبه تعویق انداختن مبارزات موجود و موکول نمودن آن به تصورات ذهنی میباشد.

دروضعیت کنونی همانندانتخابات سال88 که اصلاح طلبان حکومتی توده ها رابرمبنای یک مطالبه مشترک همچون لزوم انجام اصلاحات بسیج نمودند؛

نیروی پیشاهنگ دراین مرحله برای دست یابی به مبارزه متشکل توده ها باید درخواست ومطالبه مشترک وهمگانی رابه عنوان یک نیازمبارزاتی بازشناسد وبرمبنای آن جهت بسیج توده ها تلاش نمایدودراین مرحله تحریم انتخابات رابه عنوان بسترو مطالبه مشترک از یک حرکت خودانگیخته ومنفردانه به یک حرکت آگاهانه،مبارزاتی،متشکل وپیش برنده تبدیل نماید؛

تاتوده هامراحل مختلف تکامل مبارزاتی راپشت سرگذارند.  دراین شرایط اصلاح طلبان حکومتی  به جای تحریم انتخابات از عدم شرکت در انتخابات سخن میگویند که ناشی از طرز تفکر منفعلانه در برخورد با حقایق جنبش سیاسی توده ها میباشد و به جای آنکه به تحول و دگرگونی آن کمک کنند با شرایط کنونی آن انطباق می یابند؛

واین حاکی از طرز تفکری است که همواره سعی دارد نظام سیاسی موجود را چارچوب فعالیت خود قرار دهد .

عدم شرکت درانتخابات نشان ازنوعی تفکرخودانگیخته ، فردی و تحریم انتخابات بیانگر تفکرجمعی وفراخان عمومینسبت به انتخابات است؛که حاکی ازبرخوردآگاهانه،مبارزاتی وسازمانیافته می باشد.

تحریم انتخابات در مسیر و شرط رشد جنبش توده ای و این امر به نوبه خود روشن کننده اهمیت مواضع روشن و بی ابهام در این رابطه میباشد.

با توجه به تبدیل بحران اجتماعی به بحران سیاسی و با بن بست اصلاح طلبی ،

جامعه در شرایط گذار به یک بحران انقلابی قرار گرفته است ؛

زیرا بحران سیاسی بر دو مبنای بحران قانونی و یا اصلاحاتی و بحران انقلابی خود را آشکار میسازد .

در نتیجه تحریم انتخابات به عنوان یک شیوه و یا شکلی از مبارزه در شرایط مختلف تاریخی از نظر محتوای سیاسی خود را متفاوت نشان میدهد و در شرایط کنونی نقش پیشاهنگ را در لزوم گذار از یک ضرورت تاریخی به یک واقعیت تاریخی روشن ساخته و همچنین ابزاری در جهت مقابله با قدرت سیاسی ، بیداری توده ها ، مبارزه و تشکل آنها میباشد.

 

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

برقرار باد جمهوری دمکراتیک ایران 

کاوه

 1390/11/10

دیگر مقالات کاوه را در این لینک ها می توانید دنبال بفرمایید

نقش وجايگاه تاريخي جنبش سبزدرمبارزه سياسي تودها

مبارزات دمكراتيك توده اي و وظايف نيروي پيشاهنگ

نبرد انقلابي طبقه كارگروجنبش سياسي توده اي

رهگذر

شكاف در قدرت سياسي و نقش انتخابات در فرايند جنبش توده اي

و در آخر دکلمه ی در یوتیوب برای کشتار های حکومت اسلامی

 

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

کودکان کار در حکومت اسلامی اختلاس های 3000 ميلياردی…گزارش تصویری

 کشوری به نام ایرانکه وطن من است.جایی که طبق آمار های داخلی و خارجی 1/10 منابع طبیعی جهان را دارا میباشد.جایی که در عرض 3 سال فقط 3000 میلیارد تومان پول نقد و منابع ملی در آن دزدیه میشود.کودکان کاری دارد که هر کدام از آنها انسان هاییی بالغی هستند در قالب یک کودک.کودکانی که بسیارشان به اعتیاد و خود فروشی رو  می آورند.بعضی که کلافه از دست جامعه بی تفاوت و دولت بی مسئولیت هستند و دلشان مثل بقیه افراد جامعه یک زندگی یک سقف می خواهد دست به دزدی جنایت و حتی قتل میزنند.کودکانی که ما بی توجه در جامعه مان از کنارشان عبور میکنیم و در آینده باید در انتظار نا امنی جانی و مادی خود و فرزندانمان باشیم….چون اینان کودکان درد و زرد زخم تمامی وجودشان در جامعه ما لگد مال شده. در وحله اول حکومت اسلامی بی لیاقت مسئول این نا امنیست وجنایت می باشد و بعد از آن تک تک ما….و واقعا کسانی که امنیت را فدای آزادی میکنند نه لیاقت آزادی دارند و نه امنیت….یزد – خبرگزاری مهر : کودکان کار علاوه بر این که در شرایط بسیار نامطلوب از نظر تغذیه و انجام کارهای خطرناک و حاد به سر می برند در معرض بزهکاران حرفه ای اعم از سارقین یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانه های فساد و … نیز قرار می گیرند. در عین حال رفتار عموم شهروندان نیز در سرنوشت آنها بی تاثیر نیست.

 عکس / مسعود ساکی

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

گل بازی در ظهر عاشورا….به کجا چنین شتابان؟+گزارش تصویری

یعنی این حرکات می خواد چیو ثابت کنه ؟؟می خواد چیو به ما نشون بده؟؟

اینکه این مردم خودشون و بچه هاشونو در برابر انواع بیماری های پوستی و خونی و داخلی و عفونی و باکتریایی قرار میدن.. این اعتقاده و ما هم حتما باید بهش احترام بگذاریم…نه خیر دوستم من من به همچین حماقتی احترام نمیذارم تو هم هرجور دوست داری توجیهش کن …..وای بدون اینها همش توجیهه و واقعیت چیز دیگریست و جای دیگریست….این بلاییست که حکومت اسلامی در 30 چند سال گذشته بر سر ما آورده ملت ما به جای پیشرفت فرهنگی پس رفت کرده است….

بیجار – خبرگزاری مهر: مراسم عزاداری عاشورای حسینی با حضور هزاران نفر از عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) در بیجار برگزار شد.

نوشته‌شده در Uncategorized | ۱ دیدگاه